اخلاق پژوهشی

برگزاری ساعت پژوهشی

موضوع: اخلاق پژوهشی

تاریخ برگزاری:10/7/1396

مکان: دفتر معاونت پژوهش مدرسه ی علمیه حضرت زینب سلام الله علیها

به گزارش معاونت پژوهش مدرسه ی علمیه حضرت زینب سلام الله علیها آموزه ی مربوط به ساعت پژوهشی در این مدرسه ی مبارکه برگزار گردید که خلاصه ی مباحث ارائه شده به شرح ذیل می باشد:

حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای شریفی در ابتدای بحث به بیان سرفصل ها پرداخته و گفتند: در نظام آموزشی حوزه پژوهش و انجام تحقیقات علمی از ارزش و اهمیت ویژه ای برخوردار است که برخی از اهمیت های آن عبارت است از:

1- یکی از اهداف اصلی نظام های آموزشی، پرورش پژوهشگر و محقق است. 2- یکی از شاخص های ارزیابیِ موفقیت نظام های آموزشی تعداد پژوهشگرانی است که تربیت کرده اند. 3- رشد علمی در هر جامعه ای مرهون پژوهش های جدید است. 4- کم رونقی پژوهش در هر رشته ای به کم رونقی آن رشته منجر خواهد شد. 5- پژوهش و تحقیق اگر در مسیر توسعه معنویت و رشد اخلاق نباشد، نه تنها در خدمت آبادانی دین و دنیای بشریت نیست که عاملی برای تخریب تضعیف آدمیان است.

نکته ی بعدی که استاد به آن اشاره نمودند در رابطه با بحث فضایل یا آثار و فواید و همچنین آسیب های اخلاقی ناظر به پژوهش بود که به ترتیب و خلاصه وار عبارت بودند از:

ـ فضایل ناظر به پژوهش و پژوهشگر:

1ـ انگیزه و نیت الهی داشتن. 2- اعتماد به عنایت الهی و 3- آشنایی با پیشینه ی پژوهش. به عبارتی یکی از اولین شرط اقدام به پژوهش، آشنایی با پژوهش های پیشینیان در آن موضوع است و الا به احتمال زیاد یا خیلی از حقایق را از دست خواهیم داد و یا راه های رفته را خواهیم رفت و یا باید متحمل هزینه های زیادی باید باشیم. 4- جامع نگری: که عبارت است از توسعه دادن دامنه ی مهارت های خود. 5- گزینش مسائل واقعی. یعنی مسئله ی ما باید به گونه ای باشد که اولا مشکلی از مشکلات علمی یا عملی را برطرف سازد. ثانیا: ناظر به نیازهای روز باشد، بنابراین از بررسی مسائل که دوران آن گذشته پرهیز کنیم. ثانیا: دارای اولویت باشد یعنی بنیادی یا کاربردی باشد. 6- امانت داری: که یکی از ضرورت های زندگی اجتماعی است (چنانچه در رایات داریم که هرکس امانت دار است با ایمان دارتر است.) 7- پژوهش گروهی: چرا که اتقان پژوهش های گروهی بیشتر است. 8- مجاهدت در تحقیق: که اگر چنین شد هدایت حاصل می شود.

 - آسیب های اخلاق پژوهش:

 1- شهرت زدگی 2- شتاب زدگی 3- دخالت دادن خواسته های شخصی 4- انتحال(سرقت ادبی) 5- حاشیه پردازی(نباید مصداق زیاده الفرع علی الاصل باشد).

جلسه با اشاره به این نکته که با شناخت این فضایل و رذایل است که می توان جهت پاک نمودن لوح قلب و ذهن اقدام کرد جلسه را به اتمام رساندند.

دهه فجر بر فجر آفرینان و دوستدارانش گرامی باد.

سخنان مقام معظم رهبری درباره علم و کتاب

اسلام دين «علم» و «پايبندى به ارزشهاى معنوى» است؛

امروز كتابخوانى و علم‏ آموزى، نه تنها يك وظيفه ‏ى ملى، كه يك واجب دينى است؛

در جامعه‏ ى اسلامى، كتابخوانى بايد همگانى و فراگير شود؛

فرآيند كمال بشرى به وسيله‏ ى كتاب تحقق مي يابد؛

كتاب، دروازه اى به سوى جهان گسترده‏ ى دانش و معرفت است.

حجاب گلی از بوستان عفاف

بانوی باحجابی داشت در یکی از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای در فرانسه خرید می‌کرد؛ خریدش که تمام شد برای پرداخت رفت پشت صندوق.
صندق‌دار زنی بی‌حجاب و اصالتاً عرب بود.

صندوق‌دار نگاهی از روی تمسخر به او انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را می‌گرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز می‌انداخت.

اما خواهر باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمی‌گفت و این باعث می‌شد صندوقدار بیشتر عصبانی شود!

بالاخره صندوق‌دار طاقت نیاورد و گفت: «ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم و این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ! اگه می‌خوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور می‌خوای زندگی کن!»
خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندق‌دار کرد… روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوق‌دار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت:

«من جد اندر جد فرانسوی هستم… این دین من است و اینجا وطنم… شما دینتان را فروختید و ما خریدیم!»

حواس خالق به مخلوقش هست!

بسم الله الرحمن الرحیم

صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوه و لا سیما مولانا بقیه الله روحی فداه

به نام خالق یکتا

ودرود و سلام بر انبیاء و شهدا

سلام

خداقوت رفقا

داشتم سوره ی مومنون رو با خودم نجوا می کردم خیلی لذت بخش بود گفتم تو وبلاگم بذارم به این امید که برا شما هم لذت بخش باشه.آمین

و….آنجا که رب الاربابمان! آری همان خالق بی همتای مهربان (و نوازش گر غرق شدگان در هیاهوی امواج هراسناک دنیای سهمگین که ساحلش بسی ناپیداست برای آنان که پاروی غایق اهدافشان را بر خلاف مسیر زده اند) برایمان قصه ی خلقت را بیان می فرماید از آن عشق و حوصله ای که در آفریدن ما به کار بسته و شروع می کند…

مومن؛ یعنی ای بنده ای که عبد معبودی همچون منی (که غیر ازمن معبودی نیست تو را ) انتظارم این است که بدانی در درجه ی اول باید مومن باشی تا بتوانی  لغات قصه ام را مفهوم شناسی کنی. خوب حال که ادعای ایمان کرده ای و می خواهی گوش فرا دهی به داستانم ؛داستانی که بر خلاف واژه های سرهم دوران کودکی ات که برای خواباندنت بود برای بیدار کردن توست و برای تحرک و رستگاری ات.

یکی بود یکی نبود اون کسی که یکی بود فقط و فقط خدا بود اونیم که نبود همه بودند که….

و اما خدای یکی ی روزی نشست و شاکله و ترکیب بند ی چیزی رو سرهم کرد بله عزیزانم اون ی چیز انسان بود خدا گفت: اونی که من می خوام خلق کنم باید رستگار بشه اما برای این هدف باید اول از هرچیز بهم ایمان بیاره….

البته باید بهش بفهمونم که ایمانش وقتی به درجه قبول وکمال می رسه که اهل نماز باشه و تو نمازش خاشع… مومنون…الذین هم فی صلاتهم خاشعون…

راستی خشوع رو باید بفهمه که یه چیز درونیه یعنی با تمام وجودش حضورمو احساس کنه

تو درجه ی دوم مخلوق من از لغو و بی هوده گفتن که سودی واسش نداره روشو بر می گردونه

بعدش احساس مسولیت می کنه در قبال بنده های دیگرم (اگر اونجوری که میخوام بشه؟!!! تموم هستی رو به پاش میرزم..)

دیگه اینکه عفت و حیاشم حفظ میکنه و مراقب حریم ها هست ولی ی جاهایی براش آزادی قرار می دم که دیگه کسی نتونه سرزنشش کنه

ی گزینه ی دیگه اینکه به عهدش وفا کنه درست مثل خودم که قول میدم اگر اون طوری که می خوام بشه وارث بهشتم میکنم

اما این مخلوق که ازش همین چند خواسته رو دارم تو درگاهم و پیش همه ×احسن الخالقین × معرفیش میکنم هر چند اگر خودش پی ببره به خلقتش، تموم حواسش بیش از انتظارم بهم جلب میشه..

نحوه ی خلقتشم به این شکلیه که دارم ترسیم می کنم گل رو ورز میدم بعد از گل نخستین تو یه جای امنی به اسم رحم ی فرشته ای به اسم ×مادر×قرارش می دم بعدنطفه تبدیل به علقه بعدش مضغه بعد استخون و بعدشم گوشت اما مرحله ی اصلیش این قسمته که از روح خودم بهش میدم بعد به عنوان احسن الخالقین معرفی میشه

خلاصه اینکه داستانمون خیلی سر درازی داره اما ی روزی می رسه که بنده ام ازم نا امید می شه می دونید چرا؟ چون باورش کمرنگ  شده کاش می دونست که من ازش غافل نیستم و برای زندگیش کلی برنامه دارم…

شما براش این قصه ی ساده رو تعریف کنید که:

ی روز یه محقق و دانشمندی میره زندان با رئیس زندان و قاضی صحبت میکنه که من ازتون می خوام یکی از این زندانیانی که حکم اعدامشون حتمی شده رو بدید به من ی آزمایش روش انجام بدم اگر مرد که کار شما راحت میشه اگرم نه!‌ که پسش میارم خودتون کارش رو تموم کنید

…قبول میکنن×

محقق وقتی اعدامی رومیاره محل کارش بهش گفت: می دونی که اعدامت حتمیه!؟ اما من میخوام راحت بمیری به نحوی که رگ دستتو می زنم وقتی خون به اندازه ی کافی از بدنت خارج شد بیحال میشی و میمیری شخص زندانی هم سری تکون میده به عنوان قبول!!!

محقق داستان ما وقتی دستا و چشمای اعدامی رو میبنده یه  تیغ کوچولو می کشه رو پوستش و ی شیلنگ آب ولرم یواشکی میذاره رو دست طرف؛ اون شخص باخودش فکرمیکنه خوب داره قطره قطره خون از بدنم خارج میشه سر فلان قطره و لحظه که رسید قطعا میمرم طبق برآورد خودش سر اون تخمینی که زده بود رسید.   و…………!مرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

آره بنده های خوب من اون اعدامی اعتقاد و باور داشت به اینکه خون از بدنش خارج میشه پس می میره در حالی که حتی یک قطره هم ازش خون خارج نشد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بخودم قسم اگر بهم باور داشته باشید هیچ وقت نصفه ی را نمی مونید…..

به خودم قسم حواسم بهتون هست…..

بخودم قسم ازتون غافل نیستم…..

باورم کنید………………

وما کنا عن الخلق غافلین

قدم بسوی موفقیت

 

آیا ذهنت بشدت درگیره؟ دنبال پاسخی؟

 

اول اینو مشخص کن: چی میخوای؟

 

حالا قدم بردار

 

باید زمانو از دست ندی و با قوت قدم برداری

 

و اینجاست که می رسی بدانچه باید…

هفته پژوهش گرامی باد

با عرض سلام به پژوهشگران ارجمند همونطور که مستحضر هستید در هفته پژوهش قرار داریم لذا بر خود لازم دیدم این هفته رو به عزیزان محقق و پژوهشگر تبریک بگم و در این باره حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه) نقل می کنم:

 

پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم

« من مات و میراثه الدّفاتر و المحابر وجبت له الجنّة »


هر که از دنیا رود و میراثش دفترها و دواتها باشد، بهشت ارزانی اش باد.

«ارشاد القلوب، ص 176»

دعای مادر...